کلاب موویز

سریال داستان ملکه ایم هوا ریونگ و پسران دردسرسازش را نشان می دهد. او به جای رفتاری در شان و مقام یک ملکه، تصمیم می گیرد خود را از این محدودیت ها رها کند تا بتواند پسران خود را از طریق آموزش به شاهزاده های واجد شرایط تبدیل کند…

خانواده سروت بخاطر دلایل خانوادگی مجبور میشوند از اسکی‌شهر به استانبول نقل مکان کنند. هارون که بخاطر مشکل داشتن با پدرش 25 سال قبل استانبول را ترک کرده بود بعد از 25 سال همراه زن و بچه‌هایش به خانه‌ی پدرش که در کماست میرود و بعد از 25 سال مادرش را میبیند و با وجود کنایه‌های تند و تیز مادرش به زندگی در کنار او ادامه میدهند. دوقلوهای کرم و اجه که با بورسیه وارد یک دانشگاه خصوصی شدند، در دانشگاه با افرادی روبرو میشوند که اصلا شبیه آن‌ها نیستند و سعی میکنند خودشان را با این محیط جدید وفق بدهند..

باریش گونر در بیمارستان حصاراونو که یکی از قدیمی‌ترین و ریشه‌دار ترین بیمارستان‌های استانبول است بعنوان رئیس کادر پزشکی مشغول به کار میشود ولی این بیمارستان در حال حاضر دوران سختی را پشت سر میگذارد. با آمدن یک پزشک ارشد جوان و ایده‌آلیست هم تمام داستان‌ها از نو نوشته خواهد شد…

ماجده که در یک خونواده فقیر بدنیا اومده، در زمینه روانشناسی تحصیل کرده اما از کارش راضی نیست. ماجده که بدنبال کمک کردن به دیگران و شفابخشی به اون‌هاست، زندگیش بعد از آشنایی با خونواده‌ی ایشیک به کلی تغییر پیدا میکنه. احمدی که تازه باهاش آشنا شده دیوانه‌وار عاشق ماجده میشه ولی ماجده تحت تاثیر کاظم، برادر بزرگتر احمد که ازش بعنوان موفق‌ترین و عاقل‌ترین مرد کشور یاد میشه، قرار میگیره و تنها مانعی که بین این حس دوطرفه وجود داره، متاهل بودن کاظمه…

در سریال تله به داستان سه خواهر و برادر به اسم‌های امید، ماهر و اومای پرداخته میشود که دوران بچگیشان از آن ها گرفته میشود. در این دنیایی که مشخص نیست چه کسی خوب است و چه کسی بد، چه کسی واقعی است و چه کسی دروغین، این سه خواهر و برادر برای هدفی مشترک دور هم جمع میشوند ولی متوجه میشوند که پیوندی که بینشان است اصلا آن طوری که فکر میکردند نیست؛ در مقابل خواهر و برادرانی به اسم جرن، گون و مته که تایید و زندگی مرفه پدرشان را بیشتر از همدیگر دوست دارند، در مقابل یک دشمن واحد بشدت با هم متحد میشوند. امید در حالی که میخواهد از این خانواده که از آن ها نفرت دارد انتقام بگیرد، رفته رفته عاشق جرن میشود. جرن امید را بعنوان یک وکیل کارهای کثیف به اسم چنار ییلماز میشناسد و از هویت واقعی امید و هدفش خبر ندارد و آینده‌ی خودش و خانواده‌اش را به دستان این آدمی که عاشقش شده خواهد سپرد.

جنت که سال‌هاست از طرف شوهرش مورد ضرب و شتم قرار میگیرد، در بیمارستان بستری میشود و در بیمارستان با وکیلی به اسم زینب آشنا میشود و نامه‌ای به وی میدهد و از او قول میگیرد که بعد از مرگش آن نامه را باز کند. این نامه باعث ملاقات خلیل پسر جنت با زینب میشود ولی در عین حال باعث درگیری جدیدی بین خواهر و برادرها نیز میشود…

ویولا از دنیای مد پاریس به پالرمو برمی‌گرده تا پدر گم‌ شده‌اش‌ رو پیدا کنه. او به عنوان خبرنگار بخش جنایی شروع به کار می‌کنه و به بازرس فرانچسکو دمیر معرفی میشه که اون به جرم قتل یه زن جوان تحت بازجویی قرار میده.

این سریال دختری 12 ساله را دنبال می‌کند که پس از تبدیل شدن به یک خون آشام زندگی بسته ای دارد و فقط می تواند شب ها بیرون برود. پدرش تمام تلاشش را می کند تا حداقل مقدار خون انسانی را که برای زنده ماندن نیاز دارد، به او بدهد...

یک معتاد به هروئین که به دلیل سرقت زندانی شده است از زندان فرار می کند و خود را به عنوان یک پزشک در محله های فقیر نشین بمبئی جا می‌زند. پیوندهای او با دنیای زیرزمینی جنایت در آنجا او را به افغانستان سوق می دهد، جایی که او با یک رئیس اوباش شریک می شود..

در آینده، زمانی که فناوری به طور نامحسوس جامعه را تغییر داده است، یک زن یک ارتباط پنهانی با واقعیتی جایگزین و همچنین آینده تاریک خود کشف می کند...