کلاب موویز

جهان و آیلین فیرتینا به همراه پسرشون مرت (۱۹ ساله)، دختر بزرگشون جمره (۱۶ ساله) و دختر کوچکشون ملیسا (۷ ساله)، در شادی و خوش‌بختی، زندگیِ حسادت‌برانگیزی دارند. شغل‌هاشون، خونه‌شون، زندگی‌هاشون… به طور خلاصه در حد تابلوهای نقاشیِ خونواده‌ها بی‌نقصه. اما این زندگی‌‌های بی‌نقص با تنها یک سوءتفاهم زیر و رو میشه. اون‌ها هم برای محافظت از بچه‌هاشون و هم برای محافظت از خونواده‌شون مجبور میشن همه چیز رو تحت نظر بگیرن.

سنکرون یک داستان علمی تخیلی است که دنیا و کائناتی که در آن زندگی میکنیم رو زیر سوال میبره. تصور کنید چی میشد اگه انتخاب هایی که نمیکردیم، در یه دنیای دیگه به زندگی خودشون ادامه میدادن؟ مینا و سدات در یک روز واحد با سه ورژن متفاوت از خودشون مواجه میشن که در جهان های موازی، با انتخاب هایی متفاوت زندگی میکردن…

داستان روانشناسی است که پس از قتل همسرش به بیمارانش مشکوک میشود…

این سریال در مورد یک زن 35 ساله به نام فاطمه است که به عنوان یک نظافتچی معمولی کار می کند. همسرش ظفر که به تازگی از زندان آزاد شده است، پس از مدتی ناپدید می شود. فاطمه زمانی که شروع به جستجوی او میکند، مرتکب یک جنایتی غیرمنتظره ای می شود. بعد از این اتفاق فاطمه تنها چاره ای که دارد برای پیدا کردن شوهرش، اینه که به قتل های پی در پی ادامه بدهد. در این شرایط، فاطمه فقط به فکر انتقام است حتی میخواهد از شوهرش هم انتقام بگیرد چون همسرش باعث مرگ بچه شون شده بود. بعد از همه ی این جنایت ها، فاطمه به عنوان یک نظافتچی که مرتکب هیچ جنایتی نشده است، زندگی خود را ادامه میدهد.

13 مارس 1992 تاریخی است که خانواده ی ارن توسط یک زلزله ی بزرگ از هم میپاشن. قدیر ارن رو که در اون زمان هفده ساله بود، بخاطر این که فکر میکنن مُرده، بین اجساد میندازن ولی چشماشو باز میکنه و به زندگی برمیگرده اما میبینه پدر عزیزتر از جونش رو از دست داده و مادرش با آدم دیگه ای ازدواج کرده. قدیر شوق زندگیشو از دست میده تا زمانیکه با انگشتر یادگار پدرش(که باعث آشنایی پدر و مادرش شده بود و پدرش اونو به قدیر داده بود تا اونو هم به عشق زندگیش برسونه) برحسب اتفاق میافته و آیلیز پیداش میکنه. قدیر در نگاه اول عاشق آیلیز میشه و تقدیر هم مدام اون ها رو با هم رو به رو میکنه…

دنیز و سارپ که تا حالا نتونستن عشقی که دنبالش بودن رو پیدا کنن، دیگه تسلیم میشن و به کتاب های تاکتیکی روابط رو میارن و ملاقات هاشونو با توصیه هایی که از کتاب میگیرن به فنا میدن. این سریال ماجراهای خنده دار و احساسی که این دو وقتی سعی در شناخت همدیگه دارن دچارش میشن رو به تصویر میکشه.

این سریال داستان زندگی قاتل اجاره ای ملقب به گولگه(سایه) رو بیان میکنه که در حین فرار برای نجات جانش سعی میکند خودش را بشناسد. مدت زیادی بود که از پدر گولگه خبری نبود و سروت مثل پدرش با او رفتار میکرد ولی در نهایت به گولگه خیانت کرد. بعد از خیانت سروت، گولگه یهو چشم باز کرد و دید در یک محله ی غریبه و در یک مغازه ی پنجاه مترمربعی خیاطی زندگی میکند. او که سعی داشت تا زمانیکه آب ها از آسیاب بیافتد و اوضاع خوب شود آنجا مخفی شود فهمید که مردم محله فکر میکنند او پسر صاحب مغازه است که به تازگی فوت کرده ولی خیلی زود متوجه شد که نمیتواند زیاد با این هویت زندگی کند. هرقدر بیشتر بتواند در این محله بماند، بیشتر میتواند به رازها در مورد گذشته و هویت اصلیش دست پیدا کند و بیشتر میتواند به اطرافیانش کمک کند و تبدیل به شخص دیگری شود…

اسما زنی زیبا ، جاه طلب و قوی است که رئیس دفتر حقوقی پدرش است. فیلیز کاندیدای سرسخت اما شکننده وکالت است. یک قتل واحد از مسیر این دو زن متفاوت عبور خواهد کرد. اما چگونه؟

چهار دانشجوی دانشگاه از مناطق مختلف کشور زندگی مشترک را آغاز می کنند و با گذر از موانع زندگی و عشق ، به بهترین دوستان تبدیل می شوند…

آلینا احساسات شدیدی دارد ، رویاپرداز است و با بقیه متفاوت است. بزرگترین استعداد او صدای اوست اما از صحنه ها می ترسد. ظهور یک ستاره 17 ساله. چگونه آلینا و کمال می توانند از پس موانعی که بر سر راهشان قرار دارند برآیند؟