کلاب موویز

ما وارد عصر جدیدی شده ایم... دجال که قرن هاست از آمدنش خبر داده شده، اکنون متولد شده است. قرار است نوع بشر در گرداب ترس و ناامیدی پرتاب شود. در حالی که بذرها در جایی در قلب استانبول ترکیه کاشته می شوند، همه پیشگویی ها به حقیقت می پیوندند.

داستان درباره‌ی یاشار است که با مادرناتنی‌اش بر سر میراث باقی‌مانده از پدرش مشکلاتی تجربه می‌کند. یک روز یاشار متوجه می‌شود خواهرزنش جانان که با آن‌ها در یک خانه زندگی می‌کند، عاشقِ وی است. قبل از اینکه بتواند از شوکِ این ماجرا بیرون بیاید، اتفاقات ترسناکی در خانه‌اش شروع به افتادن می‌کنند…

هاله دختری ۱۲ ساله است که به همراه خانواده‌اش در خانه‌ای تاریخی در نوشهیر زندگی می‌کند. او که به دلیل ظاهر متفاوت و رفتارهای عجیبش زیاد نمی‌تواند با مردم ارتباط برقرار کند، در خانه‌ای قدیمی و خوفناک با مادرش، مادربزرگ ناقص العقلش و عمه‌اش عذرا زندگی می‌کند…

خانواده‌ ییلماز که در گذشته ثروتمند بوده‌اند، به دلیل مشکلات مالی‌ای که دارند، مجبور می‌شوند به خانه‌ی مامان‌بزرگ سعادت اسباب‌کشی کنند. در آنجا متوجه رفتارهای عجیب خدمتکار خانه می‌شوند و هر یک از اعضای خانواده به نحوی اتفاقات ترسناکی را تجربه می‌کند…

اورهان و سدات دوستای دوران بچگی‌ان. سال‌ها بعد، اورهان و کادر که خواهرِ سداته عاشق هم میشن و ازدواج می‌کنن. تصادف رانندگی سدات نقطه‌ی عطفی در زندگی هر سه‌تاشون میشه…

زندگی شاد زوج هجران و عدنان بعد از فوت بچه ی دو سالشون در یک حادثه، به نابودی کشیده میشه. حالا دیگه این دو نفر مثل دو غریبه هستن که در یک خونه زندگی میکنن. از طرفی بعد از مدت کوتاهی، اتفاقات اسرار انگیزی برای هجران میفته و از لحاظ روانی به کل بهم میریزه.

اوزنور برای اینکه بتونه با پسرخاله‌اش قدرت که از بچگی دوستش داره باشه، زنِ قدرت نساء رو جادو می‌کنه و جن به نساء تسلط پیدا می‌کنه.

وکیلی که به بازپرس خصوصی تبدیل می شود، پرونده یک فرد گم شده را بر عهده می گیرد و او را به یک جستجوی غیرمنتظره و تغییر دهنده زندگی سوق می دهد

انگین کارفرمایی است که برای موفقیت، قدرت و زندگی لوکس اهمیت قائل است. در مقابل پلینِ خیال‌پرست که دختر خانواده‌ای با درآمد متوسط است، فکر میکند باید منتظر انسان مناسبی باشد که او را همانطوری که هست قبول میکند. انگین و پلین در یک پارتی با هم روبه‌رو میشوند این زوج آخر شب را به یاد نمی‌آورند و به یکباره چشم باز می‌کنند و می‌بینند داخل خوابی هستند که در آن دو سال است ازدواج کرده‌اند. انگین و پلین که کاملا شخصیت‌های متفاوتی دارند، به سختی می‌توانند همدیگر را تحمل کنند و دنبال راهی برای خلاصی از این کابوسی که داخلش گیر کرده بودند میگردند و به مرور زمان به همدیگر نزدیکتر می‌شوند و زمانی که دوست دارند این خوابی که در اول برای اون‌ها حکم کابوس را داشت تا ابد ادامه پیدا کند، در زندگی قبلی‌شان بیدار میشوند…

سرِ این که یکی کشته مرده ی شما بشه، با کسی شرط میبندین؟ یک پسر چشم چرون که تو کار تبلیغاته سعی میکنه با تاکتیک های غیرمتعارف، دختری با اعتماد به نفس بالا که وبلاگ نویس هست رو عاشق خودش کنه و…